مراد از سبکشناسی طبقهبندی، نقد و تحلیل ویژگیهای مشترک یا شاخصههای قطعی در آثار هنرمندان آن سبک مشخص است؛ به تعبیر دیگر شناخت و تحلیل تغیییرات شکلی در اندازه حروف، نحوه ترکیب، کرسی و نحوۀ اتصالات و … در قالبهای مختلف یک قلم، که بر اساس شاخصههای قطعی و مورد توافق ایجاد میشود و نیز لازم است که این ویژگیها از پیوندی درونی و ارتباطی انداموار برخوردار باشند، موضوع سبکشناسی خوشنویسی است.
در دورۀ قاجار از میان اقلام سته، مهمترین تحولات سبکشناسی در نسخ ایجاد میشود. از قرن یازدهم به بعد خوشنویسان پیرو سبک نسخ ایرانی هستند، شیوههای مختلف آن در شهرهای شیراز، تبریز، اصفهان و تهران، با ویژگیهای خاص رایج است. در خط ثلث دورۀ قاجار آنچنان حرفی برای گفتن ندارد. کیفیت کتیبهنویسی کاهش مییابد و در مجموع خوشنویس صاحب سبک و مبتکری در خط ثلث در این دوره نداریم. خطوط توقیع و رقاع در این دوره تحولات سبکی قابل بحث ندارند اما تحول و تلفیق این دو خط رقاع را برای مصارف خاص زنده نگه میدارد. در نستعلیق، دورۀ قاجار شاهد ظهور چهار سبک است، که بر اساس زمان تاریخی و مبدعین نامگذاری میشود. سبک دورۀ اول پیروان میرعماد، سبک دورۀ دوم که در آثار میرزا غلامرضا و میر حسین ترک متجلی است. این سبک متأثر از شیوه سید علی حسینی تهرانی حکاک (پدر میرحسین خوشنویس) است. کتیبهنویسی نستعلیق در این سبک به اوج می رسد. سبک چهارم منسوب به میرزای کلهر است که بر پایه یافتههای محقق تحولی رو به پیش در خط نستعلیق نیست. خط شکسته دورۀ قاجار ادامه سبک درویش است و پیدایش خط تحریری و ظهور خوشنویسانی مانند گلستانه و … و کاربردهای خط شکسته در کتابت و … مهمترین تحولات این خط در این دوره هستند. کوفی و برخی خطوط تفننی و خط تعلیق تحولات سبکی نداشتهاند.